چشمهایم را به سویت باز می کنم
باردیگردفتر شعرهایم رااز بر می کنم
رد می شوم از بیکران عبور تو
این منم وحس غریبی که باید باورش کنم
جاده های خالی دلم ردپای تو راجستجو می کنند
من در خلوت خود جای پای تورا تعبیر می کنم
چه زود دست تو نیاز می شود ونگاه تو باران
رفتنت را دوباره در ذهنم مرور می کنم
جای حضور تو خالی ایست ومملو از خاطره
چه شاعرانه تورا به لحظه بودن دعوت می کنم
قاب ایینه عکس تو راروی دیوار منعکس می کنم
من می مانم وبغضی که توراصدا می زند
:: برچسبها:
شعر,
|